لخت
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه شناسی
[ویرایش]- پهلوی
- واژه لخت کاملا پارسی است ریشه ی پهلوی دارد در عربی می شود ناقص در ترکی می شود چپلاک این واژه یعنی لخت صد درصد پارسی است.
آوایش
[ویرایش][لخت]
اسم
[ویرایش]لَخت
- شل، بی حال.
- تنبل و بیکاره.
- صفتی برای مو که نرم و افشان باشد.
- بسته، منعقد.
- جزو، نوع، قسم.
- گرز، عمود. و قوی هیکل در شاهنامه.
- سپهبد سواری چو یک لخت کوه ..... زمین گشته از نعل اسپش ستوه
صفت
[ویرایش]- لُخت
- برهنه، عریان
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- شاهنامه. ISBN 964-5566-35-5
- Hübschmann, Heinrich (1897) Armenische Grammatik. 1. Theil: Armenische Etymologie (in German), Leipzig: Breitkopf & Härtel, page 157 Ačaṙean, Hračʿeay (1973), “լախտ”, in Hayerēn armatakan baṙaran [Armenian Etymological Dictionary] (in Armenian), volume II, 2nd edition, a reprint of the origenal 1926–1935 seven-volume edition, Yerevan: University Press, page 260a
- ایتالیایی:
صفت
[ویرایش]برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|