کل
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- سانسکریت
- واژه کل ازسانسکریت پروتو-هندواروپایی *gelH- («برهنه، طاس») یا *kl̥H-. با زبان انگلیسی callow و/یا calvus لاتین، سانسکریت कुल्व (kulva) همخوانی دارد.
آوایش
[ویرایش]- /کَل/
اسم
[ویرایش]کل
ریشه شناسی۲
[ویرایش]کلّ
- (گفتگو): سربار، انگل.
- (عربی): گرانبار شدن، سنگینی.
ریشه شناسی۳
[ویرایش]کِل
- (گفتگو): درآوردن صدایی خاص از دهان در مراسم عزاداری یا عروسی بهصورت متناوب معمولا از سوی زنان.
ریشه شناسی۴
[ویرایش]کُل
- (گفتگو): ویژگی آنکه یا آنچه بیتناسب و کوتاه باشد.
- (صفت): تمام، همه.
- (اداری): دربردارنده همه اجزای یک مجموعه.
- (منطق): آنچه دربرگیرنده اجزای خود است مقابل جزء.
صفت
[ویرایش]- تمام، همه، همگی.
- منحنی، کجی، انحنا.
- کوتاه، ناقص، کُند مقابل تیز.
زبان دیگر
[ویرایش]- کَل، در گویش طبری نرینه جمیع حیوانات از قبیل گاو و گوسفند.
- کَلَ :در گویش گنابادی یعنی باغچه.
- کِلِّ :در گویش گنابادی یعنی سر ، ابتدا ، آغاز ، اول.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن
- Parmanand, Mewaram (1910) “کَلَ”, Sindhi-English Dictionary, Hyderabad, Sindh: The Sind Juvenile Co-operative Society https://dsal.uchicago.edu/cgi-bin/app/mewaram_query.py?qs=%DA%A9%D9%8E%D9%84%D9%8E&searchhws=yes&matchtype=exact
Khānu, Balocu (1960–1988) “کَلَ”, Jāmiʻ Sindhī lughāta (in Sindhi), Hyderabad, Sindh: Sindhī Adabī Borḍ