وشق (لینکس)
وشق[۱] | |
---|---|
چهار گونه وشق از بالا سمت چپ در جهت عقربههای ساعت: وشق کانادایی، وشق اوراسیایی، وشق ایبری، گربه دمکوتاه | |
ردهبندی علمی | |
فرمانرو: | جانوران |
شاخه: | طنابداران |
رده: | پستانداران |
راسته: | گوشتخوارسانان |
زیرراسته: | گربهسانیان |
تیره: | گربهایان |
زیرخانواده: | گربهایان کوچک |
سرده: | Lynx رابرت کر، ۱۷۹۲ |
گونه نماد | |
وشق اوراسیایی | |
گونهها | |
پراکندگی وشقها: قرمز = ایبری، بنفش = کانادایی، سبز = گربه دمکوتاه، نارنجی = اوراسیایی |
وَشَق[۲]∗ یا لینکس (به انگلیسی: Lynx) سردهای از گربهسانیان است که شامل چهار گونهٔ وشق اوراسیایی، وشق کانادایی، وشق ایبری و گربه دمکوتاه است. این گربهسانان متعلق به زیرخانواده گربهایان کوچک هستند.[۳]
زیستگاه وشق، جنگلهای کوهستانی با تراکم بالای بته و درختچه و علف است. وشقها، گربهسانانی با رنگ خاکستری و خالهای سیاه هستند و شباهت زیادی به گربهسانان دیگری بهنام کاراکال دارند که در سردهٔ دیگری قرار دارند.
نام
[ویرایش]در ادبیات کهن به این جانور وَشَق گفته میشد که این نام از پارسی میانه vaχşak و پارسی باستانی vaχş[۴] گرفته شده و در متنهای کلاسیک فارسی وَشَق نامیده میشده که به ترکی[۵] و عربی هم راه یافته است. در منابع جدید فارسی به آن سیاهگوش میگویند. هوشنگ اعلم در مقاله «سیاهگوش» در دانشنامه ایرانیکا معتقد است که شباهت جانورشناختی و داشتن طُرّهٔ مویسیاهرنگ بر روی گوش، میتواند توجیهگر نام سیاهگوش (وَشَق - Lynx) باشد که برخی نویسندگانمدرن به اشتباه برای این حیوان در نظر گرفتهاند. اما هوشنگ ضیایی در کتاب راهنمای صحرایی پستانداران ایران این حیوان را سیاهگوش نامیده است. همچنین در اطلس پستانداران ایران که توسط سازمان حفاظت محیط زیست منتشر شده، نام حیوان، سیاهگوش آمده و تقریباً در تمامی کتابهای علمی در حوزه بومشناسی و حیاتوحش به این گربهسان، سیاهگوش گفته شده است.[۶][۷][۸][۹][۱۰] سیاهگوش در مقام مقایسه با کاراکال اندازهای بزرگتر و بدنی تنومندتر و پُرتر دارد و برخلاف کاراکال که در مناطق گرمسیری و بیابانی زندگی میکند، باشنده مناطق سردسیر کوهستانی و جنگلی است.[۱۱]
به نوشته لغتنامه دهخدا در تنکابن به این حیوان پلنگمول هم گفته میشود.[۱۲]
تفاوت وشق و سیاه گوش
[ویرایش]هرچند نام سیاهگوش، به عنوان یکی از گربهسانان بومی ایران به گوشها کاملا آشناست اما عموما نه تنها توسط رسانهها بلکه از سوی فعالان و کارشناسان حیات وحش و حتی مسئولان محیط زیست هم به اشتباه مورد استفاده قرار میگیرد. به گونهای که به ویژه طی سالهای گذشته تصویری که با شنیدن نام سیاهگوش به ذهنمان خطور میکند، گربهسانی است با پوستی نقشدار شبیه پلنگ و دمی بسیار کوتاه که به زبان انگلیسی لینکس (Lynx) نامیده میشود. اما با جستجوی نام سیاهگوش در دائرهالمعارفها، با صاحبی دیگر برای این نام آشنا میشویم. صاحبی که از لحاظ ظاهری بیشتر برازنده نام سیاهگوش است. گربهسانی با پوستی بدون نقش و ساده و گوشهایی سیاهرنگ که به زبان انگلیسی کاراکال (Caracal) نامیده میشود. کاراکال از نام ترکی این حیوان یعنی کاراکولاک (کارا: سیاه و کولاک: گوش) گرفته شده است.
بدین ترتیب میتوان اشتباهی رایج را اصلاح کرد و صاحب اصلی نام سیاهگوش را کاراکال دانست نه لینکس. اما نام فارسی لینکس، گربهسانی که گهگاه به اشتباه سیاهگوش نامیده میشود چیست؟ وشق نام فراموششده این گربهسان زیباست که امروزه به ندرت مورد استفاده قرار میگیرد. وشق در «برهان قاطع» این گونه تعریف شده است: حیوانی است بسیار کوچکتر از پلنگ، در رنگ و شکل مثل آن و دنباله آن کمتر از شبری، و در تنکابن «پلنگ مول» نامند و در خواص مانند پلنگ.[۲]
گونهها
[ویرایش]در سردهٔ سیاهگوشها چهار گونه وجود دارد:
- سیاهگوش اوراسیایی (Lynx lynx): بزرگترین نوع سیاهگوش که در اروپا، قفقاز، ترکیه، ایران، آسیای میانه و ترکستان جنوبی و بیش از همه سیبری زندگی میکند.
- سیاهگوش کانادایی (Lynx canadensis): بومی کانادا
- سیاهگوش ایبری (Lynx pardinus): نادرترین نوع سیاهگوش که به شدت در معرض خطر انقراض قرار دارد و بومی شبهجزیره ایبری در جنوب غربی اروپا (اسپانیا و پرتغال) است.
- گربه دمکوتاه (Lynx rufus): بومی آمریکای شمالی
پیشینه وشق در ایران
[ویرایش]از آنجا که سیاهگوش، پوستی با مویی پرپشت دارد؛ از پوست آن پوستین میساختهاند. پوستین درست شده از پوست سیاهگوش، آنچنان نامدار بوده است که گاه از خود واژهٔ وَشَق (به تنهایی) برای اشاره به پوستین بهره برده میشده است؛ برای نمونه بدین بیت شعر مولوی میتوان اشاره کرد: «تا گریزی از وشق هم از حریر - زو پناه آری بسوی زمهریر».[۱۳] معروف بوده که بر تن کردن این پوستین، پیشگیرندهٔ عارضه بواسیر است. در کتاب نامور تحفهٔ حکیم مؤمن (طِبسنتی) پوشیدن پوستین وشق، «معین باه (= نیروی جنسی و شهوانی) و مُقوّی کمر» دانسته شده و همچنین موی سوختهٔ این جانور، برای زخمهای مزمن، سودمند معرفی گشته است. همچون دیگر جانوران با خز مرغوب (مانند روباه و سمور و…) نیفه ی وشق هم محبوب بوده است. نیفه، پوستوپوستین ساخته شده از پوشش تن جانور، در زیر شکم، و حوالی ناف است که از دیگر جاها نرمتر و لطیفتر است.[۱۳][۱۴]
نگارخانه
[ویرایش]-
سیاهگوش اورآسیا
-
سیاهگوش کانادایی
-
تولهٔ سیاهگوش
پانویس
[ویرایش]پیوند به بیرون
[ویرایش]- درباره سیاهگوش ایبری، روزنامه شرق (به فارسی)
- نجات «سیاهگوش ایبریایی» از انقراض، بیبیسی پارسی
منابع
[ویرایش]- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Lynx». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۲۳ مارس ۲۰۰۷.
- ↑ Wozencraft, W.C. (2005). "Order Carnivora". In Wilson, D.E.; Reeder, D.M (eds.). Mammal Species of the World: A Taxonomic and Geographic Reference (3rd ed.). Johns Hopkins University Press. pp. 541–542. ISBN 978-0-8018-8221-0. OCLC 62265494.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ «سیاهگوش یا وشق اشتباه رایج در حوزه حیات وحش ایران». خبرگزای مهر.
- ↑ «lynx | meaning of lynx in Longman Dictionary of Contemporary English | LDOCE». www.ldoceonline.com. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۵-۱۹.
- ↑ http://www.nisanyansozluk.com/?k=Vaşak
- ↑ https://www.sabah.com.tr/galeri/yasam/farscadan_turkceye_gecen_sozcukler/115
- ↑ ضیایی، هوشنگ. راهنمای صحرایی پستانداران ایران. کانون آشنایی با حیاتوحش. پاییز 1387
- ↑ معرفی سیاهگوش در وبسایت رسمی سازمان حفاظت محیط زیست [۱][پیوند مرده]
- ↑ [۲]معرفی سیاهگوش در وبسایت کویرها و بیابانهای ایران
- ↑ صفحه معرفی سیاهگوش در وبسایت انجمن یوزپلنگ ایرانی [۳]
- ↑ نام سیاهگوش در فهرست پستانداران ایران، وبسایت دانشگاه حکیم سبزواری [۴] بایگانیشده در ۲۴ اوت ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine
- ↑ Hūšang Aʿlam, “Caracal,” Encyclopaedia Iranica, Online Edition, 15 April 1990 . It has black ear tufts—a feature which, in addition to zoological kinship, may justify the name sīāhgūš erroneously applied to it by some modern authors (e.g. , Eʿtemād, ibid. , who, however, unduly calls the caracal kārākāl in Persian).
- ↑ وشق[پیوند مرده] لغتنامهٔ دهخدا
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ علیاکبر دهخدا و دیگران، «وشق» در لغتنامهٔ دهخدا.
- ↑ علیاکبر دهخدا و دیگران، «[http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-525a266e02ba4fcfadb9e2570f91587c-fa.html نیفه]» در لغتنامهٔ دهخدا.