پرش به محتوا

بحث الگو:شاهنامه

محتوای صفحه در زبان‌های دیگر پشتیبانی نمی‌شود
افزودن مبحث
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
آخرین نظر: ۴ سال پیش توسط Kamranazad در مبحث پیشنهاد
ویرایش·تاریخچه·مشاهده·تازه‌سازی  فهرست موارد انجام‌دادنی برای الگو:شاهنامه:
اهمیت
  • لطفاً در اصلاح و حذف متغیرهای تکراری الگو(ها)ی زیر کمک کنید روش ویرایش در اینجا توضیح داده‌شده‌است، موارد موجود در مقاله:
  • خطا در الگو {{ Navbox with collapsible groups }} : متغیر « list1 » (در ابتدای مقاله) تکراری‌ست!
  • خطا در الگو {{ Navbox with collapsible groups }} : متغیر « list2 » (در ابتدای مقاله) تکراری‌ست! -- ‏۲۲ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۵۵ (UTC)

الگوهای کلی و بی‌قواره، مثل این اصلاً مناسب نیست. درست نیست هرچه راجع به شاهنامه دانسته‌است را به زور در یک الگو گنجاند. الگوهای ریز تخصصی و رده‌های کلی‌تر برای برآوردن نیازهایی‌است که به اشتباه می‌کوشیم از طریق الگو برآوریم. به‌آفرید ‏۸ دسامبر ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۵۱ (UTC)پاسخ

الگوی انگلیسی

[ویرایش]

جناب به آفرید به ویکی انگلیسی نگاهی بیاندازید. این الگو دقیقا کپی آن الگو است. همه اطلاعات از روی آن گرفته شده است. علی رجبی ‏۸ دسامبر ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۰۴ (UTC)پاسخ

این را در صفحهٔ بحثتان هم نوشتم. اگر قرار باشد که الگوهای مربوط به شاهنامه را هم بر اساس آنِ ویکی انگلیسی تنظیم کنیم که دیگر واویلاست. ناسلامتی ما اینجا الگوهای تخصصی شاهنامه می‌داریم ویکی‌پدیا:شیوه‌نامه شخصیت‌های شاهنامه می‌داریم.

تغییرات

[ویرایش]

من الگو را تبدیل به دورنمایی از شاهنامه کردم. ویکی‌سازی‌ها و غیره هنوز کار می‌برد. استخوان‌بندی‌اش تقریباً کامل شده‌است. به‌آفرید

الگو [کپی از اینجا]

[ویرایش]

شب به‌آفرید گرامی خوش. جریان برداشتن این الگوی شاهنامه چیست؟ دسته‌بندی آن اشکال زیادی دارد؟ من در فکر بودم بررسی کنم و آن را بهبود ببخشم. در شکل فعلی آیا اشکالاتش زیاد است؟--ماني ‏۸ دسامبر ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۴۱ (UTC)پاسخ

درود. آن الگو در شکل کنونی‌اش از شیر دیو تا جان آدمیزاد را شامل می‌شود. در واقع سعی شده‌است که هر چه راجع به شاهنامه دانسته‌است در آن گنجانده شود. اصول مربوط به سلسله مراتب در آن رعایت نشده‌است. علاوه بر این به طور فله‌ای در مقاله‌ها استفاده شده‌است. در حالی که الگوهای ریزتر و تخصصی‌تر موجود است. رده‌ها هم هست. شاهنامه یک دنیاست نمی‌توان دنیا را با تفکیک‌پذیر موری «در بن چاهی به زیر صخرهٔ صما» در یک الگو نشان داد. آن الگو بر اساس الگوی شاهنامه در ویکی انگیسی ساخته شده‌است و به نظر من ویکی انگلیسی در این موارد اصلاً مرجع خوبی نیست.
من با داشتن الگویی پیرامون کلیت دنیای شاهنامه نه تنها مخالف نیستم بلکه موافق هم هستم. ولی نه اینکه این الگو را در هر مقاله‌ای که به گونه‌ای به شاهنامه ارتباط می‌یابد گنجاند. بلکه مثلاً چنین الگویی در خود مقالهٔ شاهنامه تواند آمدن. و مقاله‌های یک رده تخصصی‌تر. مثل پیشدادیان یا توران یا امثال آن. به نظر من یک مثال خوب برای تبعیت نگاه به مقاله‌های اساطیر یونان و آثار حماسی یونیان در ویکی انگلیسی‌است. تا نظر شما چه باشد. به‌آفرید ‏۸ دسامبر ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۵۸ (UTC)پاسخ
من هم با الگویی یک بتواند یک دید کلی و خوب از شاهنامه و موضوعاتش برای کسانی که می‌خواهند با این کتاب آشنا بشوند بدهد موافقم. الگوی حاضر شاید بهتر باشد عنوانش به «شخصیت‌های شاهنامه» تغییر کند. البته الگوهای ریزتر و تخصصی‌تر اگر بتوانند در دل یک الگوی بزرگ‌تر جا بگیرند (تا حدی که خیلی بزرگ و بی‌قواره نشود و وضوحش از دست نرود) به نظرم خوب است. مثلاً الگوهای درشت و ریز در مورد غذاهای ایرانی زیاد داشتیم که هفته پیش همه را در یک‌ جا جمع کردم (الگو:غذاها، شیرینی‌ها و خوراکی‌های سنتی ایرانی) و به جای همه‌شان به‌کار بردم. این‌طوری به نظرم دید کلی به موضوع بهتر می‌شود. از آن‌جا که شاهنامه موضوعاتش زیاد است شاید بشود دو سه الگوی بزرگ برای آن ساخت. (شخصیت‌ها، داستان‌ها ...) و بعد هم شاید بشود همه را در یک الگو آورد مانند الگو:قرآن. الان روند در ویکی انگلیسی هم این شده که دارند رفته رفته الگوهای ریز را در الگوهای بزرگ‌تر جمع می‌کنند. (نمونه). در مورد جای گرفتن در مقالات در ویکی‌های دیگر همواره این اصل رعایت شده که در هر مقاله‌ای که عنوانش در الگوی مزبور باشد الگو را می‌آورند تا بازدیدکننده بتواند در اجزاء یک الگو گشت‌وگذار کند. اگر عناون یک مقاله در الگویی نیامده به نظرم بهتر است الگو در آن صفحه نیاید. به هر حال در مورد شاهنامه به نظرم بهتر است همان روند الگوهای بزرگ دیگر طی بشود یعنی از الگوهای کوچک‌تر آغاز بشود و یواش یواش همه در یک یا چند جا جمع بشود. چند بار خواسته‌ام بروم سراغش ولی چون شاهنامه موضوع زیاد دارد و کار سترگی است کار را انداخته‌ام عقب. در شکل فعلی با تغییر نام الگوی شاهنامه فعلی با الگوی شخصیت‌های شاهنامه چطورید؟ (وقت خواب رسیده. تا فردا شبتان خوش:).--ماني ‏۸ دسامبر ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۱۵ (UTC)پاسخ
درود مجدد بر مانی گرامی. با کلیت سخنتان موافقم. به نظرم بهترین رویکردها با نظر به الگوهای مربوط به جانداران است. مثلاً در ویکی انگلیسی: در مقالهٔ پستانداران الگوی طنابداران و پستانداران آمده‌است. و در مقالهٔ نخستی‌ها الگوی نخستی‌ها و پستانداران آمده‌است. و در مقالهٔ «کپی بزرگ» (آدم‌نمایان) الگوی نخستی‌ها و آدم‌نمایان آمده‌است. و در مقالهٔ شامپانزه فقط الگوی آدم‌نمایان آمده‌است. یعنی اینطور نیست که یک ابرالگوی طبقاتی جانداران باشد که از آن به همهٔ گونه‌های گیاهان و جانوران آغازیان توان رفتن. در مورد شاهنامه اینطور می‌شود که در مقالهٔ جمشید (متناظر با شامپانزه (استغفرالله)) فقط الگوی پیشدادیان می‌آید. و در مقالهٔ پیشدادیان (متناظر با آدم‌نمایان) الگوی پیشدادیان و نیز الگوی شخصیت‌های شاهنامه می‌آید. یا اگر الگوی شخصیت‌های شاهنامه نداریم الگوی کلی شاهنامه. بنابراین در مقالهٔ جمشید دیگر الگوی شاهنامه (یا شخصیت‌های شاهنامه) نباید آمدن و در الگوی شاهنامه (یا شخصیت‌های شاهنامه) نامی از جمشید نباید رفتن. به‌آفرید ‏۸ دسامبر ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۵۷ (UTC)پاسخ

نشان سلسله پهلوي در الگوي شاهنامه؟

[ویرایش]

نشان سلسله پهلوی، در قرون معاصر چه ارتباطی با شاهنامه فردوسی دارد ؟!--Alborz Fallah (بحث) ‏۱۲ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۳۲ (UTC)پاسخ

مطابق با نسخه انگلیسی الگو که موجه است، تغییر داده شد. -- KOLI (بحث) ‏۱۲ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۵۱ (UTC)پاسخ

پیشنهاد

[ویرایش]

کاربر:Kamranazad، مطمئن نیستم درست یا خوب یا عملی باشد، پس پرسشی مطرح می‌کنم: آیا فکر می‌کنید بشود با دقّت شاهنامه را مثلاً بیست تا کتاب کرد (زال و رودابه، رستم و سهراب، . . .) و برای هر کدام یک الگو ساخت، مانند شکسپیر که چهل و چند تا الگو دارد یا نظامی که امیدوارم به زودی پنج تا الگو برای هر کتاب از خمسه و یک الگو برای خودش داشته باشد؟ یعنی این الگو، که مال شاهنامه است، یک «متا الگو» باشد (که چند نمونة‌اش در ویکی انگلیسی و فارسی در مقالات مربوط به نجوم و کسوف و این‌ها هست، متا الگو یعنی الگوی الگوها)، و ده بیست سی تا الگوی تخصّصی برای هر کتاب از شاهنامه. هر کدامش شخصیت‌ها و جای‌ها و چه و چه را که در خودش آمده فهرست می‌کند، حتّی اگر فلان شخصیت که در زال و رودابه هست، در رستم و سهراب هم باشد، مهم نیست، باید در الگوی هر دو بیاید. یعنی با هر کتاب از شاهنامه مانند یک نمایشنامه شکسپیر رفتار می‌کنیم. ببینید الگوهای آثار شکسپیر را در ویکی انگلیسی و نظر بدهید که برای شاهنامه می‌شود چنین کاری کرد یا شدنی نیست. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۲ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۳۹ (UTC)پاسخ

@Salarabdolmohamadian: هوم، اگر بشود که کارستان است، شدن که می‌شود، اما نمی‌دانم تمام داستان‌های شاهنامه این کشش را دارد یا نه. مثلاً برای شکسپیر الی‌ماشاءالله اثر و موضوع برای هرکدام از آثارش است و می‌شده الگوهای تخصصی ساخت. باید ببینیم داستان‌های شاهنامه چطور؟ درنهایت فکر کنم بتوان دست‌کم برای ده، پانزده داستان این کار کرد. بیشتر شد چه بهتر! با مهر -- |کامران آزاد| ۱۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۰۷ (ایران) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۲:۳۷ (UTC)پاسخ
کامران، حالا اگر بدانید برای حافظ چه فکری دارم . . . یک «هووووووم» می‌نویسید از اینجا تا سر کوچه!!! تفصیلش را که نوشتم خبرتان می‌کنم. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۲:۴۲ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: خب یک فکری هم به حال مقاله‌اش بکنید تا از این وضع رقت‌بار درآید. آن‌وقت «هوم» بشود «اوهوم». ؛) با مهر -- |کامران آزاد| ۱۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۵ (ایران) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۲:۴۵ (UTC)پاسخ
کامران، نه . . . الآن روی دندهٔ ساختارسازی هستم، نه محتوانویسی! ساختار خوب موجب می‌شود محتوا به هزار دست و زبان به تدریج به وجود بیاید. ساختار بد امّا موجب سترونی و ایستایی ویکی می‌شود. وانگهی . . . همیشه خیال می‌کنم هنرمندان کلاسیک را باید از آثارشان آغاز کرد تا سپس با دست گشاده به خودشان بتوان رسید . . . اگر پانصد مقاله برای پانصد غزل حافظ ساختارسازی شود، آن وقت گو مقالهٔ خود حافظ بد باشد! چه باک! عظمت حافظ در آینه آن پانصد مقاله دیده می‌شود . . . و مقاله خودش هم زیر سایهٔ آن پانصد مقاله رشد بزرگ خواهد کرد . . . ولی این که چگونه ممکن است پانصد مقاله . . . دشوار است . . . ولی طرحی دارم. اگر دل بدهند . . . خوب می‌شود. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۲:۵۲ (UTC)پاسخ

علی‌الحساب این چهار دسته‌بندی به ذهن می‌رسد. مورد دیگری بود بیفزایید. درنهایت یکی را برای داستان‌های شاهنامه انتخاب کنیم. انواع دسته‌بندی‌ها براساس:

  1. دوره‌ها
  2. شخصیت‌های کلیدی
  3. پادشاهی‌ها
  4. داستان‌ها

با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۱ (ایران) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۱۱ (UTC)پاسخ

کامران، سه تا از این‌ها یک جور است، یکی یک جور. یعنی دوره‌ها و پادشاهی‌ها و داستان‌ها روی توالی کتاب است، شخصیت‌ها روی منطق خودش. یعنی دو شیوه.
حالا به نظرم حتّی هر دو شیوه در کنار هم نیز که عمل بشود باز هم نادرست نیست. زیرا ربطی به هم ندارند. شما یک بار دارید برای یک شخصیت داستانی مانند رستم یک الگو می‌سازید . . . رستم را از متون سکایی تا فردوسی تا شبرنگ‌نامه تا مولوی پی می‌گیرید . . . موضوعات درباره رستم را در الگو می‌آورید . . . یک بار هم دارید برای بخش کیکاووس از شاهنامه یا برای داستان رستم و سهراب از شاهنامه یک الگو می‌سازید، همه چیزش را فهرست می‌کنید، از جمله رستم را. این‌ها دو تا کار است. هیچ کدام هم غلط نیست. هیچ کدام هم جایگزین دیگری نیست. هر دو می‌تواند انجام بشود. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۱۹ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: هوم، خب اگر محدودش بکنیم چطور می‌شود؟ مثلاً رستم در شاهنامه؟ ناجور است؟ ناقص می‌شود، درست است؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۳ (ایران) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۲۳ (UTC)پاسخ
این دیگر کمی افراطی به نظر می‌رسد. آن وقت ممکن است یکی هم بیاید و رستم در فلان منظومه حماسی را بسازد و دیگری تاریخچه رستم و دیگری رستم در متون عرفانی را و . . . کار به افراط می‌کشد. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۲۵ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: هوم، درست است. خب حالا کدام را برای شاهنامه انتخاب کنیم؟ یک چارت می‌شود برایش درست کرد؟ راحت‌تر است. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۸ (ایران) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۲۸ (UTC)پاسخ
اگر خم رنگرزی بود یا من یارشاطر بودم و همه ایرانشناسان دنیا در پیشگاهم دست به سینه آمادهٔ پذیرش کار، هر دو شیوه را پیش می‌گرفتم! هم برای شخصیت‌های مهم الگو می‌ساختم، الگوی فراشاهنامه‌ای، هم برای شصت هفتاد بخش شاهنامه جدا جدا الگو می‌ساختم، پر می‌کردم، و مقاله‌هایش را می‌نوشتم! Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۳۲ (UTC)پاسخ
کامران، به نظرم می‌رسد واقع‌گرایانه‌اش که عملی باشد چیزی در این حدود است: شما اگر، و تنها اگر، فکر می‌کنید که شکستن الگوی شاهنامه کار درستی است، در گام نخست به پنج شش قسمت بشکنید. پنج تا الگو بسازید. بگذارید زمان بگذرد. این پنج تا بپزد. مقالاتش پرورده شود. اگر جا داشت باز خردش کنید . . . و هدف نهایی آن باشد که آن قدر خرد بشود که به سطح تک‌داستان برسد. مانند شکسپیر بشود. کار به جایی برسد که هر داستان از شاهنامه همانند هر نمایشنامه از شکسپیر یک الگو داشته باشد. یا نه. روش دیگر: با الگوی شاهنامه کاری نداشته باشید، بلکه از سرشناس‌ترین داستان‌ها شروع کنید. یک الگو برای رستم و سهراب بسازید، و اطّلاعاتش را از الگوی شاهنامه بیرون بکشید. سپس یکی برای زال رودابه، و باز الگوی شاهنامه لاغرتر شود. و همین طور پیش بروید تا الگوی شاهنامه تهی بشود، به صفر برسد، یا حذف شود و یا «متاالگو» بشود، و پنجاه شصت الگوی دیگر پُر. (به شرطی که در بخش‌بندی خود یک بیت را هم از شاهنامه جا نیاندازید، و شماره‌گذاری را هم در نهایت مراعات کنید. در نهایت مجموع بخش‌های انتخابی شما باید از آغاز تا انجام شاهنامه را بپوشاند، و جایی از شاهنامه نباشد که در الگوهای پنجاه‌گانه شما دیده نشده. در ضمن بخش‌ها همپوشانی هم نداشته باشد، و تو هم نرود.) Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۴۳ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: داشتم فکر می‌کردم به‌نظرم براساس دوره‌ها یا پادشاهی‌ها بسازیم بهتر است. چون داستان‌ها معمولاً در دوره‌ای یا پادشاهی‌ای تمام می‌شود و من ندیده‌ام داستانی به دوره یا پادشاهی دیگری کشیده شود. با نظرتان موافقم. فعلاً همان پنج دورهٔ پادشاهی و دیباچه را بسازیم تا بعد به قول شما ببینیم اگر جا دارد، بشکنیم و خرد کنیم. پس از فردا کار را بر روی پنچ بخش شروع می‌کنم. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۰ (ایران) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۵۰ (UTC)پاسخ
کامران، کار سترگی می‌کنید. سزد ار همه ایران سپاس بگزارد. (اگر می‌کنید، یکبارگی الگوی شاهنامه را هم در همان آغاز کار تبدیل کنید به یک «متاالگو»ی کوچولو با پنج شش لینک تویش به پنج شش الگویی که بنیان می‌گذارید، خلاص. باز هم حرفی است کمی ثقیل که با قید احتیاط می‌زنم. صد در صد نگیرید.) Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۵۷ (UTC)پاسخ
کامران، البتّه نه. دستنویس‌ها و چند چیز دیگر همچنان باید در الگوی شاهنامه بماند و قابل انتقال نخواهد بود. ولی یک چیز: پنج بخش می‌کنید؟ چرا اوّل خود الگوی شاهنامه را پنج بخش نمی‌کنید، در همان خودش، تا بعدش از هم بگسلید؟ هم آسان است، هم این قدر رادیکال نیست که آدم بترسد! پهنای کار را هم می‌شود در طی کار سنجید. دستنویس‌ها و این‌ها به کنار، الگوی شاهنامه را پنج پاره بسازید. از جهت شکل مثلاً مثل الگو:قرآن. سپس از هم گسستنش اگر پسندیده بود آسان است. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۰۲ (UTC)پاسخ
کامران، در الگو:قرآن ببینید بخش سوره‌ها را. صد و اندی سوره قرآن مثل X تعداد داستان شاهنامه از هم تفکیک شده. همپوشانی هم ندارد. هر یک برای خود یک مقاله هم دارد. همهٔ قرآن را هم پوشش می‌دهد و چیزی بیرون نمی‌ماند. شکل آرمانی تقسیم شاهنامه باید بدین صورت باشد. شاهنامه را اگر شد مثل قرآن سوره سوره کرد، تکلیف خیلی چیزها روشن می‌شود. (البتّه مسألهٔ ما از قرآن بزرگ‌تر است. ما داریم خیال می‌پزیم که برای هر سوره (داستان) یک الگوی جداگانه هم بسازیم، که درباره قرآن گویا هنوز نشده.) Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۰۹ (UTC)پاسخ

شیرین‌ترین پیشنهاد امشب برای علاج الگو:شاهنامه!

[ویرایش]

کامران، اگر تسلّط خوبی به شاهنامه دارید، به این پیشنهاد هم فکر کنید: (که در واقع شکل کامل‌تر - هرچند تصادفاً آسان‌تری - از پیشنهاد آتی من دربارهٔ الگو:دیوان حافظ و آرزوی خیلی دور من راجع به الگو:بهرام بیضایی است، که همگی از کار گسترده و شکوهمند ویکی‌پدین‌های ویکی انگلیسی در شکسپیرشناسی (en:Category:Shakespeare templates و نیز en:Category:Bible navigational boxes و نیز قرآن‌پژوهی و علم رجال در ویکی فارسی) ملهم شده است، و نه از هوش خودم.)

با خودتان یک هفته، ده روز شاهنامه را سبک سنگین کنید، ببینید از آغاز تا انجامش چند تا داستان است، با چند تا الگو می‌شود داستان‌ها را طوری از پا انداخت که سراسر شاهنامه را پوشش بدهد، و همپوشانی ندهد. مثلاً شد هفتاد تا. یعنی از آغاز تا انجام شاهنامه را می‌شود مثلاً هفتاد بخش کرد، طوری که هفتاد بخش همپوشانی نداشته باشند، و خارج از این هفتاد بخش هم هیچ چیز نماند و همهٔ شاهنامه پوشش داده شده باشد. (هزار بیت دقیقی را هم acknowledge کرده باشیم و احیاناً بخش مربوطه را به دقیقی نسبت بدهیم. حالا از ظرایف بگذریم. این پرانتز را فراموش کنید.) حالا با دو سه مدیر مشورت می‌کنیم، OK می‌گیریم که کار آغاز بشود. یک قالب الگو می‌سازید. یک قالب یگانه (با کدنویسی فارسی سرراست مثل الگو:مرگ یزدگرد که کاربر فور کمک کرده ساخته شده) با چند تا بخش مشخّص . . . شخصیت‌ها / جای‌ها / جنگ‌ها / آثار درباره / آثار بر پایه / جستارهای وابسته. فرضاً با این شش بخش. یک قالب خالی ساخته شد با این شش بخش. رده:الگو:شاهنامه هم زیرش خورد. در یک کارگاه تمرین (دیگر صفحه نیست، کارگاه است!)، این قالب را هفتاد بار کپی پیست می‌کنید و هفتاد نامی را که آماده کرده‌اید بر پیشانی الگوها می‌نویسید، از دیباجه شاهنامه تا . . . رستم و سهراب تا . . . آخرش کجاست؟ مرگ یزدگرد؟ تا آخرش. شماره‌دار. از ۱ تا ۷۰ هم شماره می‌زنید.

از اینجا به بعد پر کردن آغاز می‌شود. رستم در بیست تا از این‌ها هست، بیست بار پیست می‌شود. در الگو:پادشاهی ضحاک در شاهنامه فردوسی فریدون و شهرنار و ارنواز و کندرو و برمایه و فرانک و ضحاک و کاوه داریم، می‌نویسیم. ایران و بیت‌المقدس و اروند و چی و چی داریم . . . ازبر دارم می‌گویم، و شما لابد خیلی بهتر می‌دانید و از برید . . . می‌نویسیم در جای‌ها. در الگو:رستم و سهراب در شاهنامه فردوسی گردآفرید و تهمینه و که و که داریم . . . می‌نوسیم در شخصیت‌ها . . . سهراب‌کشی بیضایی را می‌نویسیم در «آثار بر پایه» . . . از ذهن خود می‌نویسید و پر می‌کنید. اگر تسلّط به شاهنامه دارید، دو سه روزه می‌توانید در حدّی پر کنید.

اینک، یک روز خوش آفتابی، هفتاد تا را با هفتاد کلیک، هفتاد کپی و هفتاد پیست، به یکباره می‌سازید! (رده‌هایش هم پیش پیش ذیل قالب‌ها کپی شده و همزمان با ساختن خود به خود رده‌بندی هم می‌شود.) و به جهان ویکی هدیه می‌کنید تا همگان در کامل شدنش یاری برسانند! (برای چسبیدن زیر صفحه‌های مربوطه هم ربات‌هایی هست که کارتان را آسان می‌کند، و شما لازم نیست دستی چندصد بار، لابل هزار بار، الگو زیر صفحات بچسبانید.)

گرفتاری‌ای که می‌ماند این خواهد بود که نام برخی از این هفتاد الگوی شما قرمز خواهد بود و نیاز خواهد بود که ساخته شود. مثلاً زال و رودابه هست، بیژن و منیژه هست، نام الگویش قرمز نمی‌ماند. ولی چه می‌دانم، فلان داستان کمتر شناخته ممکن است هنوز در ویکی مقاله نداشته باشد و نام آن الگو قرمز بماند. اشکالی ندارد. بماند. به وقتش ساخته می‌شود. زیرا به خاطر قرمز ماندن ده بیست سی تا نام الگو، کار به این بزرگی و مهمّی را نمی‌شود تعطیل کرد. الآن هم در ویکی الگوهایی داریم که نامش سال‌هاست قرمز مانده و هنوز کسی اقدام نکرده بسازد. ولی الگو همچنان هست و در صفحاتی که درونش فهرست شده تراگنجانیده شده و مورد استفاده مردم است. یک وقتی یک شیر پاک خورده‌ای هم خواهد آمد، نامش را که قرمز مانده خواهد ساخت، آبی خواهد کرد. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۲۶ (UTC)پاسخ

حتّی می‌توانید نخست هفتاد تا داستان را در الگوی کنونی شاهنامه فهرست کنید، وارد کنید، هر چه قرمز داشت بسازیم، آبی کنیم، بعداً پروژه را آغاز کنید. ممکن است بیش از نیمی از این هفتاد تا اینک قرمز باشد. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۱۸ (UTC)پاسخ

وقتی این هفتاد الگوی فرضی ساخته شد، اگر ساخته شد، الگوی کنونی شاهنامه هم «متاالگو» نمی‌شود، یعنی آن‌ها را به ترتیب شماره و با نام فهرست نمی‌کند، بلکه الگوی معمولی می‌شود، و هفتاد تا صفحه داستان را (و نه هفتاد تا الگویی را که به نام آن صفحات ساخته‌اید) فهرست می‌کند (به ترتیب توالی، آن هم ذیل زیربخش‌های «پیشدادیان» و «کیانیان» و . . . تا «ساسانیان») و دستنویس‌های شاهنامه و این جور چیزها را. یعنی این الگوی شاهنامه یک بخش خواهد داشت به نام داستان‌های شاهنامه، یک بخش دیگر به نام دستنویس‌های شاهنامه، و غیره. «متا» هم اگر لازم بود می‌شود ساخت. ولی گمانم رده‌بندی مسأله را حل کند.

حالا وقتی به طور درست و طبیعی هفتاد بخش شاهنامه مکشوف شد، باید در صفحه شاهنامه هم این هفتاد داستان به ترتیب دست‌کم نام برده شود. و طبیعی است که لینک بخورد. و پای هر کدام از این صفحه‌ها هم الگوی شاهنامه، هم الگوی خودش، هم احیاناً هر الگوی دیگری که به هر دلیل ممکن است نام آن صفحهٔ خاص را داشته باشد (مثلاً الگو:رستم یا الگو:هفت پیکر یا احیاناً صد سال بعد الگو:سهراب‌کشی) بیاید.

ببخشید که کنار گود نشسته‌ام و دارم فرمایشات می‌فرمایم! همیشه فکر می‌کنم به هر حال از خاموشی بهتر است. اگر نمی‌توانم، لازم هم نیست خفه‌خون بگیرم! مطرح کردن گناه نیست، حتّی اگر جنون‌آسا باشد! حتّی اگر نشدنی باشد! Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۳۷ (UTC)پاسخ

شخصیت‌ها

[ویرایش]

پس از این، می‌شود برای چند تا از سرشناس‌ترین شخصیت‌های افسانه‌ای یا تاریخی مانند رستم و بهرام گور که احیاناً فراشاهنامه‌ای هم هستند - که این دو نمونه هستند - نیز الگو ساخت. یا احیاناً برای دودمان‌ها. الگوهایی متعارف یا به شکل شجره‌نامه، این ریختی: الگو:شجره‌نامه خانواده بیضایی. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۱:۵۲ (UTC)پاسخ

جای‌ها و . . .

[ویرایش]

الگوهایی دیگر می‌تواند جغرافیای شاهنامه، و احیاناً چیزهای دیگرش را فهرست کند. یعنی هر زیربخشی از الگو:شاهنامه که زیاده باد کرد می‌تواند مستقل شود. فهرست‌ها که الآن داریم گمانم باید برود در نواری زیر نام الگوی موجود. شخصیت‌ها از الگوی کنونی یکسره حذف و در هفتاد الگوی شما پخش شود. مقاله‌های شخصیت‌ها اگر درست رده‌بندی شود، می‌شود لینک رده‌اش را در الگوی اصلی شاهنامه یک جوری تعبیه کرد تا فهرستی از همه شخصیت‌های شاهنامه با یک کلیک در دسترس باشد.

یک دستگاه شاهنامه‌شناسی می‌شود همتای دستگاه شکسپیرشناسی و مطالعات کتاب مقدّس که اینک در ویکی انگلیسی هست. بهتر از دستگاه قرآن‌پژوهی کنونی ویکی فارسی. (زیرا سوره‌های قرآن در حال فعلی در ویکی فارسی برای خود تک تک الگو ندارند، ولی اگر این کار سر بگیرد داستان‌های شاهنامه هر یک الگوی خودش را خواهد داشت.) Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۲:۲۷ (UTC)پاسخ

@Salarabdolmohamadian: وه به این همه انرژی، ماشاءالله! من تا سر می‌چرخانم شما یک پیام تازه می‌گذارید آن هم مفصل، من نمی‌دانم به کدام‌یک پاسخ دهم! :) توان‌تان افزون باد! این پیشنهادتان عالی است. همین را پی می‌گیریم. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۶ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۲۶ (UTC)پاسخ
کامران، دلم می‌خواهد برای شاهنامه کاری بشود، کاری کنیم، که تا کنون در تمام ویکی‌پدیای تمام زبان‌ها احتمالاً فقط و فقط برای کتاب مقدّس و آثار شکسپیر صورت گرفته است. حتّی برای قرآن و مهابهاراتا و ایلیاد هم چنین کاری هنوز نشده. حتّی برای کمدی الهی هم. شاهنامه را بکنید یکی از سه کتاب شکوهمند تاریخ بشر، در کنار کتاب مقدّس و شکسپیر! Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۲۱ (UTC)پاسخ

فهرست اولیه

[ویرایش]

ما ۵۰ پادشاهی یا فعلاً اگر بگوییم داستان اصلی داریم. هر کدام از این‌ها می‌شود یک الگو. بعد هفت پادشاهی، ۲۷ داستان زیرمجموعه (با شمارش زال) دارند. بعد می‌شود دو کار کرد: یا فقط نام داستان‌های هر پادشاهی در بخشی با عنوان داستان‌ها در الگوی آن پادشاهی وارد شود و بعد پیوندش بخورد به الگوی تخصصی خود آن داستان، و یا این‌که در همان پادشاهی، یک متاالگو بسازیم. مابقی پادشاهی‌ها هم که مشخص است.

  1. دیباجه الگو:دیباجه شاهنامه فردوسی (۱)
  2. پیشدادیان
    1. گیومرت الگو:پادشاهی گیومرت در شاهنامه فردوسی (۲)
    2. هوشنگ الگو:پادشاهی هوشنگ در شاهنامه فردوسی (۳)
    3. طهمورت الگو:پادشاهی طهمورت در شاهنامه فردوسی (۴)
    4. جمشید الگو:پادشاهی جمشید در شاهنامه فردوسی (۵)
    5. ضحاک الگو:پادشاهی ضحاک در شاهنامه فردوسی (۶)
    6. فریدون الگو:پادشاهی فریدون در شاهنامه فردوسی (۷)
    7. منوچهر الگو؟
      1. داستان زال و روداوه الگو:داستان زال و روداوه در شاهنامه فردوسی
    8. نوذر الگو:پادشاهی نوذر در شاهنامه فردوسی
    9. زو الگو:پادشاهی زو در شاهنامه فردوسی
  3. کیان
    1. کیقباد الگو:پادشاهی کیقباد در شاهنامه فردوسی
    2. کیکاوس الگو؟
      1. داستان جنگ مازندران الگو:داستان جنگ مازندران در شاهنامه فردوسی
      2. داستان جنگ هاماوران الگو:داستان جنگ هاماوران در شاهنامه فردوسی
      3. داستان رستم و هفت گردان در شکارگاه افراسیاب الگو:داستان رستم و هفت گردان در شکارگاه افراسیاب در شاهنامه فردوسی
      4. داستان رستم و سهراب الگو:داستان رستم و سهراب در شاهنامه فردوسی
      5. داستان سیاوخش الگو:داستان سیاوخش در شاهنامه فردوسی
      6. داستان کین سیاوخش الگو:داستان کین سیاوخش در شاهنامه فردوسی
      7. داستان رفتن گیو به ترکستان الگو:داستان رفتن گیو به ترکستان در شاهنامه فردوسی
    3. کیخسرو
      1. داستان عرض کردن کیخسرو
      2. داستان فرود سیاوخش
      3. داستان کاموس کشانی
      4. داستان رستم زال با اکوان دیو
      5. داستان بیژن با منیژه
      6. داستان رزم دوازده‌رخ
      7. داستان جنگ بزرگ کیخسرو
    4. لهراسپ
      1. داستان گشتاسپ با کتایون
    5. گشتاسپ
      1. داستان جنگ گشتاسپ با ارجاسپ
      2. داستان هفتخان اسپندیار
      3. داستان رستم و اسپندیار
      4. داستان رستم با شغاد
    6. بهمن
    7. همای
    8. داراب
    9. دارا
  4. اسکندر (پی نبردم اسکندر را هم توی کیان گرفته یا سوا)
  5. اشکانیان (پی نبردم اشکانیان را هم توی کیان گرفته یا سوا)
  6. ساسانیان
    1. اردشیر
    2. شاپور اردشیر
    3. اورمزد شاپور
    4. بهرام اورمزد
    5. بهرام بهرام
    6. بهرام بهرامیان
    7. نرسی
    8. اورمزد بزرگ
    9. شاپور ذوالاکتاف
    10. اردشیر نیکوکار
    11. شاپور شاپور
    12. بهرام شاپور
    13. یزدگرد بزه‌گر
    14. بهرام گور
    15. یزدگرد بهرام گور
    16. هرمزد یزدگرد
    17. پیروز یزدگرد
    18. بلاش پیروز
    19. قباد
    20. نوشین‌روان
      1. داستان نوش‌زاد با پدرش نوشین‌روان
      2. داستان مهبود وزیر و زروان حاجب
      3. داستان طلخند و گو
      4. داستان خشم گرفتن کسری بر بوذرجمهر و بند کردن او را
    21. هرمزد نوشین‌روان
    22. خسروپرویز
      1. داستان بهرام چوبین با خاقان چین
      2. داستان خسرو با شیرین
    23. شیرویه
    24. اردشیر شیروی
    25. فرایین
    26. بوران‌دخت
    27. آزرمی‌دخت
    28. فرّخ‌زاد
    29. یزدگرد شهریار

کامران، از روی پیرایش دوّم خالقی فهرست را اصلاح کردم. تغییراتی جزئی هم در املا و هم در بخش‌بندی دارد. این را می‌توانید همچون آخرین حرف خالقی تا کنون معتبرتر بدانید. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۱۰ (UTC)پاسخ

@Salarabdolmohamadian: بسیار عالی. ممنونم. فعلاً دارم روی الگوی شاهنامه تست می‌زنم. ببینیم به کجا می‌رسد. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۶ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۳۶ (UTC)پاسخ

با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۵ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۲۵ (UTC) @Salarabdolmohamadian: یک تست در صفحه تمرینم زدم تا چکش‌کاری‌اش کنیم. هرچه لازم است، کم و زیاد کنید. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۸ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۵۸ (UTC)پاسخ

کامران، بدین ترتیب ظاهراً بیشتر الگوها نه نام داستان، بلکه نام شخصیت داستانی می‌گیرد. البتّه چون مراد ما در این الگوسازی فعلاً الگو ساختن برای شخصیت‌ها نیست، باید مواظبت کنیم که در ذهنمان این دو مسأله قاطی نشود. برای آن که در ذهن ما و در ذهن خوانندگان و کاربران ویکی این دو مسأله از همدیگر منفک بماند، و هیچ کدام آن دیگری را منتفی نکرده باشد، پیشنهاد می‌کنم نام الگوها را بگذارید «پادشاهی X» و «پادشاهی Y» و علی‌الحساب چون بیشتر این نام‌ها مثل پادشاهی ضحاک قرمز خواهد بود، تغییر مسیر ایجاد کنید به ضحاک و X و Y. این تغییر مسیرها می‌ماند تا روزی که ممکن است کاربرانی در ویکی (خودتان؟) تصمیم بگیرند که وقتش است مقالهٔ مربوط به شخصیت ضحاک از مقاله مربوط به پادشاهی ضحاک در شاهنامه سوا باشد، زیرا آن یک شخصیت داستانی است، این (یک فصل از) یک کتاب است، ربطشان به هم صرفاً عرضی و شباهت اسمی است، و آن صفحه تغییر مسیر شما را تبدیل به صفحه محتوایی کنند، و الگوهای شما معنای راستین خود را پیدا کنند. فقط آن زمان که صفحات محتوایی دیباچه شاهنامه و پادشاهی ضحاک در شاهنامه و . . . ساخته شود است که این الگوهای شما به معنای واقعی خود الگوهای بخش‌های شاهنامه خواهند شد، و نه چیز دیگر.
بعدش می‌توانید یکی دو نمونه هم الگو برای سرشناس‌ترین شخصیت‌ها مانند رستم و احیاناً یکی از همین شاهان بسازید تا کاملاً روشن شود که این‌ها - الگوسازی برای بخش‌های شاهنامه و الگوسازی برای شخصیت‌های داستانی اغلب فراشاهنامه‌ای - دو تا کار است؛ و جای همدیگر را هم تنگ نمی‌کند. این نکته باید از رده‌بندی دقیقی که استفاده می‌کنید روشن شود و جا بیفتد. (مستحضرید که مسأله اندکی بغرنج است و حالی کردنش به خیل کاربران ویکی‌پدیا با چنین کوشش فکری و این وقتی که از دیروز گذاشتیم . . . می‌تواند کمی دشوار باشد و در آغاز مقاومت ایجاد کند. رده‌بندی دقیق شما می‌تواند از سوء تفاهم پیشگیری کند. که این‌ها الگوهای شاهنامه است، آن یکی الگوی شخصیتی داستانی است که ربطش به شاهنامه تصادفی است و اساساً فراشاهنامه‌ای است، و حتّی اگر فراشاهنامه‌ای نبود هم ردهٔ دیگری داشت، یک شخصیت بود (مانند سوپرمن)، نه یک بخش از کتاب (مانند سوره بقره یا کتاب حزقیال). Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۵۲ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: دقیقاً. الگوها به نام پادشاهی‌ها می‌شود، من نقداً پادشاهی را فاکتور گرفتم. و دقیقاً چون براساس شخصیت نمی‌توان الگو ساخت، بهترین کار همان سیر زمانی شاهنامه است که می‌شود پادشاهی. مثلاً برای زال یا داستان زال نمی‌توان الگوی جدا ساخت. چون آغازش یک‌جاست و پایانش جای دیگر. یا مثلاً رستم، چون به قول شما بیرون از شاهنامه را هم شامل می‌شود. دقیقاً همین‌طور است که می‌گویید. زحمت می‌کشید نگاهی به صفحه تمرینم بیندازید؟ من یک نمونه برای کیکاوس که نمونهٔ کاملی است ساختم. دو مدل ساختم تا ببینیم مزایا و معایب هر کدام چیست و چکش بزنیم. آن‌جا عملی ویرایش کنیم. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۷ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۰۷ (UTC)پاسخ
کامران، هر دو بسیار جالب است. و حالت سوّمی هم متصوّر: حالا که شما در حالت دوّم عملاً هشت تا الگو ساخته‌اید (که با سریش به هم چسب شده) . . . من که کاربری فرصت‌طلبم و دوست دارم کارها را به نام خودم تمام کنم، فردا می‌آیم، مثل آب خوردن هشت الگو را از هم سوا می‌کنم، گسترش را به کمال می‌رسانم! چرا شما خود به کمال نرسانید، مخصوصاً که چند تا از زیرداستان‌های شما برای خودش صفحه دارد و الگو ساختن برایش حتّی از الگو ساختن برای پادشاهی کیکاوس که هنوز قرمز است هم موجّه‌تر است؟ Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۱۹ (UTC)پاسخ
کامران، وانگهی، این الگوهایی که هی تا می‌شوند و هی باید باز کنی دمده هستند و قشنگ نیستند و در مورد قرآن هم پیشنهاد دادم - و پسندیده شد - که به شکل متعارف درآید که با یک کلیک همه‌اش آشکار و نهان شود. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۴ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: خب همین‌ها که می‌گویید چکش‌کاری است دیگر! در صفحه تمرین چکشش بزنید. :) دقیقاً آن مدل اولی همین است که گفتید. یعنی آن بخش سوم که داستان‌هاست پیوند بزند به الگوهای تخصصی هر کدام. البته پیوندش به الگو می‌شود، نه خود مقاله‌اش. این مشکل را دارد. چه کنیم؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۳ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۳ (UTC)پاسخ
نه! اینجاست که باید شرح صدر به خرج بدهید، زیرداستان‌هاتان را از شیر بگیرید، بگذارید بچمند! بخش‌بندی عرفی حتّی از بخش‌بندی فردوسی و خالقی هم - شاید - قوی‌تر است، زیرا در ویکی اصل بر سرشناسی است، و منبعِ سرشناسی عرف است. (این جمله را خیلی جدّی نگیرید فعلاً . . . سخنرانی بود!) شما می‌توانید در این مرحله - شاید فعلاً و شاید دائماً - از خیر الگو:پادشاهی کیکاوس بگذرید، داستان‌هایش را مستقل در نظر گرفته و الگو بسازید (به شرطی که هشت داستان همهٔ پادشاهی را پوشش بدهد و دو بیت مقدّمه و ده بیت موخّره نداشته باشد).Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۳۰ (UTC)پاسخ
خب مسئله همین‌جاست که کل پادشاهی را پوشش نمی‌دهد. بالاخره باید فکری به حال متن‌های برون‌داستانی کرد. این را هم بگویم پادشاهی‌ها فقط تشریفاتی است ها! عملاً همه ماجراها می‌رود در درون الگوهای داستان‌ها. پادشاهی‌ها فقط یک چارچوب است که نظم و نظام داستان‌ها را حفظ کند، همین و نه بیشتر. در الگوی دومی که مثل الگوی قرآن بود دقیقاً این اتفاق می‌افتاد. شما این‌طور تصور کنید: بالای الگو فقط نوار عنوان مثلاً «پادشاهی کیکاوس» می‌آید. بعد زیرش نوار عنوان «داستان مربوطه» و درون داستان مربوطه، اطلاعات الگو. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۹ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۳۹ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: الان دوباره صفحه تمرینم را نگاه کنید. یک چنین چیزی. فقط نمی‌دانم چرا الگویش بسته می‌شود؟! بلد نیستم. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۷ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۴۷ (UTC)پاسخ
کامران، خب، من یک لحظه قطع شدم. داشتم می‌گفتم: فهمیدم. حالا فکر می‌کنم . . . به نظرم یک کار: بر اساس گفتگومان، ما داریم الگوی کنونی شاهنامه را، به هر ترتیبی چه «متا» و چه معمولی، نگه می‌داریم. پس شما پنجاه پادشاهی و زیرداستان‌هایش را در این الگو وارد کنید، یک الگوی بزرگ شکوهمند با خیل عظیمی عنوان قرمز (به صورت پادشاهی ضحاک، نه ضحاک که شخصیت است) بسازید، بگذارید کار توجیه داشته باشد. همین طور فلّه‌ای هم وارد نکنید. همین طور که اینجا زیربخش‌ها را روشن کردید، آنجا هم دقیق و تمیز طوری که معلوم باشد پادشاهی کیکاووس هشت زیر داستان دارد. این کار را می‌شود با ** کرد که به صورت پرانتز عمل می‌کند، یا این که پنجاه بخش در الگو ساخت که احتمالاً قشنگ نمی‌شود و زیاده بی‌قواره می‌شود. می‌توانید در الگوی شاهنامه این طور عمل کنید: دیباچه / پیشدادیان / کیانیان / اسکندر / اشکانیان / ساسانیان. ذیل کیانیان پادشاهی کیکاوس را مثلاً دارید که * می‌خورد و هشت زیرداستانش ** می‌خورد و می‌رود توی پرانتزی جلوی خودش. این طوری رسماً شاهنامه را بخش‌بندی کنید، هرچند بیشترش قرمز بماند. آنگاه تکلیف همه روشن‌تر خواهد شد. تا آن موقع فکری می‌کنیم برای این که چگونه عمل کنیم که الگوهای متداخل (یعنی الگوهایی که موضوعشان همپوشانی دارد) نداشته باشیم، و بیتی هم جا نماند. این مسأله احتمالاً در کتاب مقدّس هم هست و می‌شود دید در ویکی انگلیسی چه چاره‌ای کرده‌اند. یعنی مثلاً برای دوترونومی (بگیرید پادشاهی کیکاوس) یک الگو و برای کتاب‌های ذیل دوترونومی (مثل داستان‌های ذیل پادشاهی کیکاوس) هم الگوهای گوناگون دارند؟ اگر دارند، از «متا» استفاده کرده‌اند یا چگونه عمل کرده‌اند؟ Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۰۳ (UTC)پاسخ
کامران، گرایش در ویکی انگلیسی به این است که ریزترین بخش مستقل را بگیرند و الگو بسازند. دارم گیج می‌شوم از مطالعه کار شکوهمندشان در کتاب مقدّس. فوق‌العاده است. همان کار را بکنید که پیشنهاد کردم. الگوی کنونی شاهنامه را چنان که سزاست بسازید تا کمی از گیجی به در آییم. یک فهرست اغلب قرمز exhaustive از شاهنامه داشته باشیم . . . تا ببینیم چگونه باید عمل کرد. الگوهای ویکی انگلیسی بسیار بسیار آموزنده است. بی‌گمان چاره پیدا خواهد شد. حتّی اگر هم پیدا نشد، باز باکی نیست، بر اساس پادشاهی کیکاوس می‌سازیم، می‌گذاریم آیندگان به فکر خرد کردنش باشند.Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۲۳ (UTC)پاسخ
کامران، یک نکته: گیریم در الگوها بیت‌های آغاز و انجام پادشاهی کیکاوس نمایندگی نشده باشد. چه اشکال منطقی دارد؟ وقتی ما در الگوی خود شاهنامه پادشاهی کیکاوس را داریم . . . که دیر یا زود مقاله خواهد داشت . . . چه ایراد منطقی دارد که الگو نداشته باشد؟ ما که الگوی اصلی شاهنامه را داریم، و نام این بخش را در آن داریم (اگر طبق پیشنهاد بالا وارد کنیم). اگر الگو‌ها مطلقاً سراسر شاهنامه را پوشش ندهند و پوشش سراسری را به الگوی اصلی وانهند . . . ایراد منطقی در کار چیست؟ (دارم فکر می‌کنم ببینم ایراد منطقی دارد یا نه. هنوز خودم درست روشن نیستم.) Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۴۵ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: شرمنده من هی می‌روم و می‌آیم. بله، منطقاً ایرادی ندارد. چون وقتی می‌گوییم مثلاً «داستان جنگ مازندران» خب داریم مستقل بررسی می‌کنیم و به پس و پیشش کاری نداریم. شما هم در صفحه تمرین من چکش بزنید. ویرایشش کنید. این‌طوری زودتر به نتیجه می‌رسیم. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۸ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۱۸ (UTC)پاسخ
کامران، در مورد تغییرمسیرها نظرم برگشت. به نظرم در الگوی اصلی شاهنامه (که متا نباشد خوب است، متا در این سطح لازم نیست وقتی رده‌ها را داریم، متا مال یک سطح بالاتر است، مثلاً «فرهنگ ایران باستان») و نیز در الگوهای دیگر که می‌سازید پادشاهی X و پادشاهی Y لازم نیست و اصلاً درست نیست به X و Y تغییر مسیر داده شود. قرمز بماند و فریاد کند که «مرا بسازید» بهتر. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۲۴ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: زحمت می‌کشید یک نمونه در تمرین من بسازید؟ من هم دارم این‌طوری گیج می‌شوم. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۲ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۳۲ (UTC)پاسخ
کامران، منظورم از این که الگوی شاهنامه را بسازید، داستان‌ها را واردش کنید، در صفحه تمرین نبود. همان خودش را می‌توانید کامل کنید. اشکالی ندارد که از صد تا داستان هشتاد تا قرمز باشد. خب، باشد. باید ساخته شود. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۵۹ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: داشتم تست می‌کردم. چون برخی موارد الگونویسی را هم نمی‌دانم. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۸ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۰۸ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: نمونه‌تان دقیقاً همان چیزی است که مدنظر من هم بود. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۰ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۱۰ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: دقیقاً من هم پنجاه و چند الگوی داستان همین‌گونه مدنظرم بود. فقط حالا باید این‌ها را درست در الگوی شاهنامه جای‌یابی کنیم. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۷ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۲۷ (UTC)پاسخ
کامران، لازم نیست جایابی کنیم. رده خورده. البتّه می‌شود لینک رده‌اش را یک جایی از الگوی شاهنامه چپانید. ولی حتّی اگر چنین نکنیم هم ایراد منطقی ندارد. رده‌بندی همه چیز را روشن می‌کند. (گمانم حالا دیگر از الگو:پادشاهی کیکاوس چشم پوشیدید، درست گفتم؟ یعنی حالا که داستان‌های زیرینش را مستقل می‌کنید، دیگر لازم نیست برای پادشاهی کیکاوس الگو ساخته شود. البتّه هنوز من هم صدی صد از آن فکر خلاص نشده‌ام که ممکن است ایراد منطقی داشته باشد. ولی الگوی شاهنامه را اگر چنان که گفتیم بسازید، دل آدم گرم می‌شود.) Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۳۵ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: یک پرسش: در الگوی شاهنامه، به الگوها پیوند بخورد یا به مقاله‌ها؟ مثلاً داستان‌های پادشاهی کیکاوس، زیرمجموعه‌اش می‌شود هفت داستان. بعد پیوند آن هفت داستان به الگوهایشان باشد یا مقاله‌هایشان؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۴ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۳۴ (UTC)پاسخ
کامران، به مقاله‌ها. که اکثر قرمز خواهد بود. متا را فراموش کنید. رده‌بندی مسائل ما را حل می‌کند. آخر سر اگر دلتان راضی نشد لینک رده‌اش را یک جایی از الگوی شاهنامه قرار می‌دهید. چیزی را که همین بالا نوشتم خواندید؟ Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۰ (UTC)پاسخ
بله، خواندم. گفتم، پادشاهی‌ها فقط برای نشان‌دادن چارچوب است و اصلاً شاید عملاً الگوی مستقلی نمی‌داشت، مگر شاید بعضی موارد خاص. الان همان دوره: پادشاهی کیکاوس که شما در الگو گذاشتید، کفایت می‌کند و منظور من هم در همین حد است. چون باید جای داستان در کل شاهنامه مشخص می‌شد که با این کار می‌شود. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۱ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۱ (UTC)پاسخ
کامران، سپاس. از این که ده‌باره می‌گویم حوصله‌تان را سر می‌برم . . . ببخشید. این نکته را فراموش نکنید: به داستان سیاوخش و پادشاهی ضحاک لینک بدهید، نه به شخصیت‌های سیاوخش و ضحاک. ما الگو:پادشاهی اردشیر لازم داریم، زیرا پادشاهی اردشیر زیرداستان ندارد، ولی الگو:پادشاهی کیکاوس لازم نداریم، زیرا پادشاهی کیکاوس چندین زیرداستان دارد که هر یک الگوی خود را می‌خواهد. این روش فرنگان در کار کتاب مقدّس است تا جایی که من فهمیدم. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۴۸ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: خواهش می‌کنم. سپاس از شما. :) بله، دقیقاً، متوجهم. اتفاقاً می‌خواستم همین نکته را هم بگویم. راستی به‌نظرم به دوره‌ها هم در الگوها باید اشاره شود. یعنی کیانیان به‌سیاق دورهٔ کیکاوس، در الگوی سیاوش یک‌جا باید نشانده شود. درست است؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۸ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۸ (UTC)پاسخ
بله، می‌شود. یک نکته: چون گفتید بلد نیستید، به فکر افتادم که قضیه ** و * را می‌توانید عمل کنید یا نه. آخر قالب الگویی که استفاده کرده‌اید از نقطه میان مدخل‌ها استفاده کرده و نه ستاره‌گذاری. این است که یادم افتاد بگویم که آن نقطه‌ها ذهن را می‌آشوبد. از ستاره‌گذاری ستونی استفاده کنید تا آسان‌تر کار کنید. من در صفحهٔ تمرینم تا پنج دقیقه دیگر آن الگوی نمونه‌ای را به شکل مطلوبتان می‌سازم، می‌توانید کپی کنید در صفحه تمرین خود، استفاده کنید. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۱۲ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: تست اولیه شاهنامه را ببینید. چنین چیزی مدنظر شما بود که مثلاً داستان‌های کیکاوس مقابلش درون پرانتز بیاید؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۱ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۵۱ (UTC)پاسخ
کامران، بله. همین است. فقط سیاوخش بشود داستان سیاوخش. به جای «کیانیان» هم خالقی در کار جدیدش نوشته «کیان». می‌شود با یک تغییر مسیر یا خط عمود وصلش کرد به کیانیان. در نام شاهان هم همین اشتباه شده. به جای نام هر شاه باید نوشت پادشاهی فلان شاه (که اغلب قرمز خواهد شد). لغت «داستان» هم به همه داستان‌ها بچسبد، داستان جنگ فلان، داستان زال و روداوه، . . . همین طور که در فهرست شاهنامه جدید خالقی هست و در بالا آوردم. شاید برخی انتقال‌ها هم لازم شود. مثلاً رستم و سهراب را منتقل کردم به داستان رستم و سهراب اگر وانگردانند. باقی هم بهتر خواهد بود منتقل شود یا با تغییر مسیر مسأله حل شود. خیلی مهم است که سیاوش را با داستان سیاوش استباه نگیریم و نگذاریم اشتباه بگیرند. آن شخصیت است، این داستان است. مانند شخصیت هملت و داستان هملت که در ویکی انگلیسی صفحات جدا دارند. مانند باشو (شخصیت) و باشو غریبه کوچک که صفحات جدا دارند. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۲۷ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: تست جدید لطفاً این یکی را بررسی بفرمایید ببینید چطور است. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۲ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۰۲ (UTC)پاسخ
کامران، الآن آن قدر زیبا شده که اگر زودتر بقیه‌اش را هم نسازید من دق می‌کنم! این رنگ قرمز جگری که غالب است سیلی‌ای برحق است به صورت ما که تا کنون با الگوهای آبی به درد نخور خود را می‌فریفتیم که خیلی برای فردوسی کار کرده‌ایم! حالاست که دیده می‌شود که هیچ کاری نکرده‌ایم! آفرین بر شما! دستنویس‌ها و غیره را هم زود وارد کنید، جایگزین الگوی فعلی بشود. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۳۰ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: سپاس از شما. :) شما نبودید به سرانجام نمی‌رسید و نمی‌رسد. چشم، تمامش می‌کنم. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۵ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۳۵ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: یک تست داستان سیاوخش هم زدم. همین‌گونه می‌شود دیگر؟ درست است؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۶ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۲۶ (UTC)پاسخ
کامران، نه، این کپی نسخهٔ ایراددار من است. نباید زیر هم زیر هم باشد. باید سطری باشد. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۳۴ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: آن را درستش می‌کنم. نه، منظورم جایگاه و پیوندش دو الگو به همدیگر بود. درست است دیگر؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۷ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۳۷ (UTC)پاسخ
کامران، نه، شما باز هنوز در فکرتان متا غالب شده. متا را فراموش کنید. آن الگو در الگوی اصلی جایگاهی ندارد، و پیوندی هم به همدیگر ندارند. الگوی اصلی شاهنامه فهرستی است از بخش‌های شاهنامه که هر یک مقاله دارد یا این که اکثراً فعلاً ندارد. شما الآن نگاه به الگوی شاهنامه که ساختید بکنید. مقداری آبی شده. به درستی. من کرده‌ام. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۴۲ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: آهان، گرفتم. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۴ (ایران) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۵۴ (UTC)پاسخ
کامران، ببینید این دو صفحه را (که همین حالا با انشعاب محتوی ساختم، اگر تا شما بیایید و ببینید واگردانی نکرده باشند!):

این طوری باید شخصیت از داستان سوا شود. گاهی سوا هست. مثلاً برای رستم و سهراب صفحه داریم، و برای رستم و سهراب هم. ولی گاهی تو هم است، مانند داستان فرود و شخصیت فرود. که من همین الآن سوا کردم. اگر تا شما بیایید و ببینید از روی غفلت واگردانی نکرده باشند! Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۰۲ (UTC)پاسخ

کامران، داستان خسرو با شیرین را هم برای نمونه آغاز کردم. اگر از لاغری حذفش نکنند! (الگوی شما که سر جایش نشست، این صفحه را حتّی در حال لاغری از حذف نجات می‌دهد! زیرا پایینش الگوی شاهنامه زده‌ام . . . که هنوز کهنه است . . . تا شما چقدر بجنبید و نو کنید!) Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۳۹ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: درود دوباره :)، کار را آغاز کردم. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۱ (ایران) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۵۱ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: راستی یک پرسش: در نام مقاله‌ها عبارت «در شاهنامه فردوسی» بیاید یا فقط مثلاً «پادشاهی هوشنگ» باشد؟ چندتای اول را ساختم، یاد این موضوع افتادم. -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۴ (ایران) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۵:۴۴ (UTC)پاسخ

شخصیت‌ها در کدام الگو؟

[ویرایش]

کامران، مبادا شخصیت‌ها را هم وارد الگوی اصلی شاهنامه که می‌سازید بکنید! شخصیت‌ها باید برود به هفتاد هشتاد تا الگوی داستان‌های شاهنامه. در الگوی اصلی شخصیت نداشته باشیم.

پس در الگوی اصلی، غیر از این همه قرمزی و چند تا خال آبی، چه داشته باشیم؟ دستنویس‌ها. احیاناً کشورها. فهرست‌ها. احیاناً جانوران. این‌ها را می‌شود به الگوی اصلی شاهنامه افزود. حتّی کشورها را هم مطمئن نیستم و خیال می‌کنم می‌تواند برود در الگوهای داستان‌ها ذیل «جای‌ها». Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۱۷ (UTC)پاسخ

@Salarabdolmohamadian: کشورها، جانوران، جای‌ها، سازه‌ها و دودمان‌ها همه را زدودم. همان‌طور که گفتید جایشان در الگوهای داستان‌هاست. فقط هرچه مستقیماً مربوط به شاهنامه است را باقی گذاشتم. موردی به ذهن‌تان رسید بیفزایید. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۴ (ایران) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۵۴ (UTC)پاسخ

رده‌های درست برای شخصیت‌ها و داستان‌ها

[ویرایش]

کامران، رده‌ها در صفحات کنونی یکسره آشفته است و پرت. صدها رده باید اصلاح شود. شخصیت داریم رده:داستان‌های شاهنامه خورده! داستان داریم رده:شخصیت‌های شاهنامه خورده! اصلاً بلبشو است! توجّه کنیم که سیاوش باید رده شخصیت بخورد، داستان سیاوش باید رده داستان بخورد. کیکاوس باید شخصیت بخورد، پادشاهی کیکاوس داستان. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۵۰ (UTC)پاسخ

@Salarabdolmohamadian: انجام می‌شود. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۵ (ایران) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۴:۵۵ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: من در حدود ۷۰۰-۸۰۰ ویرایش برای رده‌ها انجام دادم. قدری بهتر شد. شاید نیاز به رده‌های تازه هم باشد. رده:شاهنامه را ملاحظه بفرمایید. صفحه‌هایی هنوز باقی مانده که باید تعیین تکلیف شوند. بعضی رده‌ها را می‌توان تجمیع کرد یا این‌که در چند رده می‌توان جمع‌وجورشان کرد: تصحیح‌های شاهنامه، ترجمه‌های شاهنامه، الگوهای شاهنامه، پژوهش‌ها دربارهٔ شاهنامه (شاهنامه‌پژوهی). نظر شما چیست؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۸ (ایران) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۲۸ (UTC)پاسخ

پیکان‌های کوچک در الگوهای داستان‌های شاهنامه / اسکندر کیانی / و موارد دیگر

[ویرایش]

کامران، سپاس. چند نکته و پاسخ:

  1. کاربر فور مهربانی کرد، پاسخ داد، گفت مشکل مشخّص دارید بپرسید. شما حتماً بپرسید که چگونه باید در نوار زیرین الگوهای داستان‌های شاهنامه با پیکان به قبلی و بعدی پیوند دهید، مانند الگوهای مربوط به کتاب مقدّس در ویکی انگلیسی. (یک نمونه: en:Template:Epistle to the Galatians) در الگوی داستان شماره ۳۵ مثلاً یک پیکان ریزه میزه در پایین به شماره ۳۴ و یک پیکان ریزه میزه به ۳۶ لینک بدهد.
  2. گویا اسکندر در شاهنامه از کیان است. اگر درست است اصلاح کنید. من نمی‌توانم مطمئن باشم. (حواسم هست که اسکندر تاریخی اهل کجاست . . . غرضم در شاهنامه است. داستانش را نخوانده‌ام. ولی این طور که پیداست اسکندر گویا از کیانیان است.)
  3. بخش «موسیقی و فیلم» هم در این الگو پر است از مواردی که باید برود به الگوهای داستان‌ها. شاید باید از بیخ زدودش و با حجمی ده چندان در الگوهای داستان‌ها پخش کرد.
  4. «وابسته» هم در این صورت کنونی مغشوش و پر از موارد بی‌ربط است. یا باید بخش‌بندی و پر بشود، یا باید حذف بشود و محتوایش ده‌چندان بشود و در الگوهای داستان‌ها پخش.
  5. «فهرست‌ها» درست نمی‌دانم جایش آنجاست یا نه. فکر کنم اگر فکر کنیم و از کاربران باتجربه و از ویکی انگلیسی درس بگیریم، باید جای بهتری برایش پیدا کنیم. مثلاً شاید نواری زیر نام الگو.
  6. شاید، فقط شاید، دودمان‌ها را لازم نبود بزدایید. فکر باید بکنم. شما هم فکر کنید.
  7. لازم نیست نام مقاله باشد «پادشاهی هوشنگ در شاهنامه». شاید بیست سال بعد که ویکی فارسی به اندازه ویکی انگلیسی بزرگ و دقیق شد این چیزها هم تفکیک شود و مقالات جداگانه برای «پادشاهی هوشنگ در شاهنامه» و «پادشاهی هوشنگ در اوستا» و «پادشاهی هوشنگ در طبری» ساخته شود. ولی فعلاً با این اوضاع فقیر ویکی فارسی . . . عقل ناقص من این قدر قد می‌دهد که پادشاهی هوشنگ، پادشاهی هوشنگ است! ولی به عقل ناقص من اعتماد نکنید. همین چند جمله‌ام را به مدیر درفش نشان بدهید، نظر بخواهید. او تاریخ‌دان است و مدیر، و نظرش فاینال می‌تواند بود.
  8. ندید با تجمیع رده‌ها مخالفم. شاید ببینم نظرم عوض شود. ولی اصولاً و اساساً ما در ویکی فارسی تقریباً همیشه به رده‌سازی و رده‌بندی و ریز ریز کردن نیاز داریم هنوز، نه تجمیع. ولی شاید مواردی هم باشد که به طور افراطی ریزریز شده و احیاناً تجمیع بخواهد. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۰۸ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: سپاس.
  1. من همیشه برایشان زحمت دارم. حتماً مزاحم‌شان خواهم‌شد.
  2. من هم هنوز نمی‌دانم اسکندر را کجا جا دهیم. اسکندر در شاهنامه نیمه‌ایرانی است. درستش می‌کنیم.
  3. برای بخش موسیقی و فیلم و وابسته هم موافقم. برود در الگوی داستان‌ها.
  4. فهرست‌ها می‌تواند حذف شود. ضمن این‌که اگر بنا به ماندنش باشد، باید کامل شود. فهرست کنونی ناقص است.
  5. دربارهٔ دودمان‌ها من هرچه فکر کردم، دیدم شاید بتوان گفت با شخصیت‌ها از یک جنس است. یعنی اگر دودمان‌ها را بیاوریم، پشت سرش شخصیت‌ها را هم می‌کشد، مکافات است. اگر فهرست ماندنی شد، در همان‌جا فهرست دودمان‌ها را هم می‌آوریم. چطور است؟ فکر کنیم.
  6. همین نام مقاله مرا از صبح از کار بازداشت. وگرنه تاکنون نیمی از مقاله‌ها تمام بود. از درفش عزیز هم می‌پرسم.
  7. در مورد رده‌ها، مثلاً الان چند رده هست: شاهنامه‌شناسی، شاهنامه‌پژوهان، و چند صفحه: تصحیح شاهنامه، ترجمه شاهنامه، مآخذ شاهنامه، مقدمه شاهنامه. این‌ها را چطور مرتب کنیم؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۹ (ایران) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۵۹ (UTC)پاسخ
کامران، با معیارهای امروزی، آنچه مقدّمه شاهنامه نامیده می‌شود جزو شاهنامه نیست. بهتر است صفحه‌اش منتقل شود به «مقدّمه‌های دستنویس‌های شاهنامه». زیرا به هر حال این‌ها را دیگران نوشته‌اند و شاهنامه‌شناسان امروزی این‌ها را توی شاهنامه نمی‌آورند. شاهنامه فردوسی کتابی است که از آغاز تا انجامش کار فردوسی است. تازه وقتی منتقل شد، باید حذف شود! چرا؟ چون هر مقدّمه مال یک دست‌نویس است که خودش صفحه دارد! یعنی کلّ مطالب آن صفحه می‌تواند ادغام شود در صفحه‌های دست‌نویس‌ها. من این طور می‌فهمم. به هر حال نام «مقدّمه‌های شاهنامه» یا «مقدّمه شاهنامه» به شدّت گمراه‌کننده است و شایسته نیست به این صورت باقی بماند. زیرا شاهنامه فردوسی به معنای دقیق کلمه مقدّمه ندارد. فلان دست‌نویس دارد. ولی شاهنامه به معنایی که می‌فهمیم مقدّمه ندارد. یک دیباچه دارد که بحثش سواست. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۳۸ (UTC)پاسخ
در فلسفه وجود دو رده‌ای که نام بردید ایرادی نمی‌بینم. شاید یکی باید برود ذیل دیگری. ولی فی نفسه در وجود این دو رده ایرادی تشخیص ندادم. البتّه در رده‌بندی‌ها ایرادهای بزرگ هست . . . که گفتید تا حدود زیادی سامان دادید. توانتان افزون باد. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۴۱ (UTC)پاسخ
@4nn1l2: سلام، باز هم زحمت. :) زحمت می‌کشید مورد شماره ۱ را که جناب محمدیان گفتند، در این تست پیاده کنید؟ مثلاً به داستان‌های ۱۵ و ۱۷ پیوند دهد. :) با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۷ (ایران) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۲۷ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: یک نام رده برای افراد حقیقی نامبرده در شاهنامه و معاصر فردوسی پیشنهاد می‌گویید؟ :) با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۲ (ایران) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۲ (UTC)پاسخ
کامران، بله، فکر خوبی است. نمی‌دانم چه بگوییم . . . «افراد حقیقی نامبرده در شاهنامه و معاصر فردوسی» چطور است؟!!! شوخی کردم. فکر کنیم! Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۰۰ (UTC)پاسخ
کامران، این رده که پیشنهاد می‌کنید شاید خیلی مناسب نباشد. می‌شود رده‌ای پیشنهاد کرد (اگر نیست) برای افرادی که در شاهنامه نامشان هست. (گفتم افراد، نگفتم شخصیت‌ها. اردشیر و بودلف هر دو جزو افراد هستند. سیاوش جزو شخصیت‌هاست. کیخسرو هم مبهم است: برخی نظریه‌ها می‌گویند شخصیت است، برخی نظریه‌های جدید هم (از جمله خالقی) احتمال می‌دهند همان کوروش دوّم هخامنشی است.) آنگاه وقتی این افراد صفحه داشته باشند، آنجا قرن و تاریخشان ردهٔ خودش را دارد و می‌شود از رده‌بندی علی حدّهٔ خودش فهمید که معاصر فردوسی بوده یا نبوده. مهم نیست. جهان به آدم‌های معاصر و غیر معاصر فردوسی بخش نمی‌شود. از این حیث رده نمی‌خواهیم. ولی جهان به شخصیت‌های داستانی و افراد واقعی بخش می‌شود. و به همین خاطر است که برای افراد تاریخی و شخصیت‌های قصّوی رده‌های جداگانه داریم. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۰۹ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: درست است. نه، تأکید من هم روی معاصران نیست. برای مشخص شدن مرز بین شخصیت‌های داستانی و افراد حقیقی گفتم. البته کسانی مانند ساسانیان حقیقی هم هستند، اما در این‌جا چون بحث داستان است، در گروه داستان قرار دهیم. نمی‌دانم درست می‌گویم یا نه؟ درمجموع این رده را برای افرادی مثل همان بودلف یا امیرک منصور و پدرش و این قبیل افراد درنظر دارم. هوم؟ چه کنیم؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۵ (ایران) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۱۵ (UTC)پاسخ
کامران، به نظرم کمی امروزی‌تر عمل کنید، همان طور که از امروزی‌ترین تصحیح شاهنامه برای بخش‌بندی استفاده کردید. شاهنامه را هم کتاب تاریخ در نظر بگیرید، و روی این قضیه که اردشیر و خسروپرویز «فرد» هستند، نه «شخصیت» سرپوش نگذارید. در زمان فردوسی رمان نمی‌نوشتند که شخصیت بپردازند. فردوسی از نظر خودش داشت تاریخ می‌نوشت. و جدیدترین نظریه‌ها هم امروزه باز برگشته‌اند سر همین مسأله و حتّی در بخشِ به اصلاح «اساطیری» شاهنامه هم تاریخ ماد را پی‌می‌گیرند. من می‌گویم تاریخی‌ها را «شخصیت» نگیرید و همچون شخصیت رده‌بندی نکنید. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۲۳ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: درود دوباره، هوم، راستش من کمی گیج شدم. می‌شود لطف کنید پیشنهادتان را مثلاً دربارهٔ مقالهٔ امیرک منصور پیاده کنید؟ با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۴ (ایران) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۱۴ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: یک نکته دربارهٔ اسکندر: خالقی مطلق در مقالهٔ شاهنامهٔ فردوسی در دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی، دربارهٔ اسکندر عبارت نیمه‌ایرانی را می‌آورد و البته در شمار کیان نام می‌برد. حالا چه کنیم؟ ببریم در کیان؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۷ (ایران) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۳۷ (UTC)پاسخ
درفش گرامی در صفحهٔ بحث‌شان پاسخ دادند. نظر شما چیست؟ با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۴ (ایران) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۳۴ (UTC)پاسخ
  • کامران، سخن درفش البتّه منطقی می‌نماید، با این که همه برنامه‌های ما را به هم می‌زند. مسأله این است که درفش خبر ندارد از طرح بزرگی که درانداختیم و اجرا کردید . . . که شاهنامه را مانند کتاب مقدّس ریز ریز بررسی کنیم. شک ندارم اگر از جریان کار مطلّع شوند یک فکر نوتری پیش می‌نهند. حرف درفش صدی صد منطقی است، و به همین خاطر تا کنون هم همین طور عمل شده بود. ولی کاری که ما اینجا پیش گرفته‌ایم هم منطق خودش را دنبال می‌کند: شاهنامه‌بنیاد است. اگر درفش مجالش را داشت ببیند این کار بزرگ چندده الگویی چیست . . . پیشنهادهای راهگشاتر هم به ذهنش می‌رسید. شما گمانم در خلأ پرسش مطرح کرده‌اید، و در خلأ پاسخ درفش عین خردمندی است. او را هم در جریان کار وسیعتان بگذارید. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۵۲ (UTC)پاسخ
  • امیرک منصور آسان است. یک فرد است که در شاهنامه نام هم برده نشده، بلکه اشارت احتمالی هست. فرض کنیم نام برده شده. می‌شود فرد به هر حال. نمی‌دانم کجایش دشواری دارد که باز کنم.
  • اسکندر کیانی . . . اگر خالقی به طور واضح و روشن گفته، حرف را تمام کرده. کیانی است. این را شما بهتر می‌دانید. من داستانش را نخوانده‌ام. (اگر در کیان بگذارید معوج نمی‌شود. زیرا تحت الگوی شاهنامه است. و منطقاً ایراد ندارد. از حیث تاریخی غلط است. ولی الگوی ما الگوی تاریخی نیست. الگوی یک کتاب است، و وظیفه دارد مطالب کتاب را همان طور که توی آن کتاب هست نشان بدهد، نه آن طور که از حیث تاریخی درست است. در شاهنامه این طور بخش شده. تمام شد رفت.) Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۵۲ (UTC)پاسخ
  • کامران، البتّه شخصیت یک معنای دیگر هم می‌دهد: یعنی هر آدمی که توی یک کتاب هست، از خیالی تا واقعی. اگر این مفهوم از شخصیت را بگیریم، بالاخره همهٔ این شاهان از کیومرث تا یزدگرد همگی شخصیت هستند و در شاهنامه هم هستند و از این نظر جزو شخصیت‌های شاهنامه‌اند. شاید بشود این طور پیشنهاد کرد: هر کس نامی در شاهنامه از او رفته شخصیت شاهنامه در نظر گرفته شود، و ایشان که واقعیت تاریخی نیز داشته‌اند، البتّه ردهٔ خودشان را هم خواهند داشت. مثلاً رده:شاهنشاهان ساسانی. که روشن است که چیست. روشن است که خیالی و داستانی نیست. پس مشکلی پیش نمی‌آید که برخی صفحه‌ها هر دو رده را بخورد. اگر بخواهیم مو را از ماست بیرون بکشیم و با دقّت میلیمتری حرف بزنیم، باید یک بحثی باز کنیم در صفحهٔ بحث ردهٔ مربوطه در این باره که «شخصیت» دقیقاً چیست. و یک اجماعی حاصل شود. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۰۰ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: درود دوباره، خب زحمت می‌کشید در گفتگو با درفش عزیز خودتان هم حضور داشته باشید؟ که کلام بی‌واسطه منتقل شود. سریع‌تر پیش می‌رویم.
دربارهٔ امیرک منصور منظورم این است که رده‌هایش را لطف کنید و درست کنید تا من یک نمونه داشته باشم و براساس آن پیش روم. حالا امیرک صراحتاً نامبرده نشده، یکی دیگر مثلاً بودلف یا هرکه را که خواستید.
اسکندر هم پس می‌رود در کیان. با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۱۵ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۰ (ایران) ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۴۰ (UTC)پاسخ

پادشاهی اردشیر

[ویرایش]

این پرسش البتّه برای من هم پیش آمد که پادشاهی اردشیر و این جور شاهان متأخّرتر را که واقعی هستند چه باید کرد؟ آیا مقاله تاریخی بسازیم؟ پاسخی که از نیمروز تا اینک که شب است در ذهنم شکل گرفته این است: اگر می‌خواهیم همین طرح بزرگ را درباره شاهنامه اجرا کنیم، یعنی درست مثل کتاب مقدّس، ما باید مقالهٔ پادشاهی اردشیر در شاهنامه را بسازیم، و این طور آغاز کنیم که «پادشاهی اردشیر در شاهنامه یک بخش از شاهنامه است که به پادشاهی اردشیر می‌پردازد.» و ادامه دهیم. دربارهٔ اردشیر مطلب ننویسیم. درباره آن بخش از کتاب شاهنامه حرف بزنیم. که چند بیت است. داستانش چیست. آدم‌هایش کیستند و این‌ها. این می‌شود کاری که فرنگان برای کتاب مقدّس کرده‌اند.

ولی برای نام بردن از شخصیت اردشیر در الگو:پادشاهی اردشیر در شاهنامه فردوسی البتّه به تنها اردشیری که می‌شناسیم لینک می‌دهیم، یعنی به اردشیر بابکان.‍‍Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۰۸ (UTC)پاسخ

یک الگو برای شخصیت

[ویرایش]

کامران، در الگویی که برای داستان سیاوش کار می‌کنید عکس سیاوش را دیدم، به یک معنی ذهنم تحریک شد:

پیشنهاد می‌کنم یک نمونه، نه برای برنامه‌ای بزرگ‌تر، همین طوری دلی، یک نمونه الگو برای یک شخصیت برجسته مانند سیاوش بسازید. حرفم اینجاست: در این الگو است که عکس سیاوش بجا و مناسب است. یعنی می‌خواهم بگویم در الگوی داستان سیاوش می‌شود از عکس‌های مناسب‌تری هم استفاده کرد که نه شخص سیاوش، بلکه صحنه‌ای از داستان را به تصویر کشیده باشد.

باز هم تأکیدی خیلی ذوقی و خودمانی بود به تفکیک مفهومی شخصیت‌ها از داستان‌ها در همه سطوح، حتّی عکسی که برای الگو زیور می‌کنیم! (بیشتر منظورم همین تأکید بود، نه که حتم بخواهم از شما که عکس را عوض کنید.)

(راستی، عکس توی الگوی شاهنامه هم قشنگ نیست. می‌شود از شاهکارهای شاه طهماسبی چیزی (یا چیزهایی) گل‌درشت برگزید و گذاشت، که دستکاری نشده باشد . . . لازم نیست حتماً رویش نوشته باشد «شاهنامه»! نام الگو «شاهنامه فردوسی» است و نیاز به تأکید ندارد. ولی نیاز به زیب و زیور اوریجینال چرا! و شاید هم نه. در الگوی اصلی کتاب مقدّس در ویکی انگلیسی عکس نیست.) Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۵۷ (UTC)پاسخ

@Salarabdolmohamadian: موافقم. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۰ (ایران) ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۰۰ (UTC)پاسخ

آلترناتیو

[ویرایش]

کامران، فکر آلترناتیو را هم مطرح می‌کنم که دگم نبوده باشم:

می‌شود چنین هم کرد که الگوها را فقط و فقط بر اساس پادشاهی‌ها ساخت و در مقابل مقالهٔ پادشاهی کیکاوس را نیز زودتر ساخت و رستم و سهراب و کین سیاوش و غیره را در آن ادغام کرد. در این صورت مو لای درز منطق کار نمی‌رود.

اشکالش این است که ادغام آن صفحه‌ها خیلی دلچسب نیست. ولی برای این که منطق کار بی‌نقص باشد من این گزینه را هم پیشنهاد می‌توانم بکنم. خواهش می‌کنم هر چه در تکمیل الگوی خود شاهنامه شتاب می‌کنید، در ساخت قالب الگوی داستان‌های شماره‌دار تعلّل کنید تا فکرش در ذهن بپزد، تصمیم درستی بگیریم. زیرا این فکر آلترناتیو هم هیچ بد نیست. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۵۵ (UTC)پاسخ

و کاربر:4nn1l2 خود می‌داند که نظرش چقدر می‌تواند در اختیار یک شکل آرمانی برای الگوهای داستان‌های شاهنامه یاری‌رسانمان باشد. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۵۹ (UTC)پاسخ

تشکر از اینکه نظر بنده را قابل دانستید. با این وجود این صفحه الآن ۸۰ کیلوبایت حجم دارد و من فرصت نمی‌کنم بحث‌ها را بخوانم و در ادامه دنبال کنم. کارهای عقب‌افتاده زیاد دارم و خواندنی‌ها هم که همیشه فراوان است. چشم‌درد هم به تبعش. از آن طرف واقعاً چیزی دربارهٔ فردوسی و شاهنامه نمی‌دانم و نمی‌توانم از نظر محتوایی کمکتان کنم. با این حال اگر از لحاظ فنی یا ساختاری سؤالی داشتید، خلاصه و موردی (نه کلی) بپرسید. اگر جوابش را بلد بودم، دریغ نخواهم کرد. با تشکر ‏4nn1l2 (بحث) ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۵۹ (UTC)پاسخ

نوار کناری

[ویرایش]

کامران، متوجّه یک مطلب شدم: الگوهای داستان‌های هفتادهشتادگانهٔ شاهنامه احتمالاً نباید به شکلی باشند که پیش از این طرح زدیم. احتمالاً باید نوار کناری باشند. شاید هم اشتباه می‌کنم. دلیل برای این که نوار کناری باشد: صفحات مربوطه - بر خلاف بخش‌های کتاب مقدّس - جعبه اطّلاعات درست و حسابی ندارند و الگوی نوار کناری به جای جعبه اطلاعات خوب کار می‌کند. دلیل برای این که به همان شکل پهن خوابیده باشد: رستم ممکن است در بیست تا از الگوهای داستان‌های شاهنامه بیاید. اگر این بیست الگو به صورت نوار کناری باشد، نمی‌شود به طور منطقی و متعارفی همه را در صفحه رستم تراگنجانید. ولی اگر این بیست الگو به صورت پهن و خوابیده باشد، همه روی هم زیر صفحه رستم می‌توانند بخوابند و طوری هم نمی‌شود و به جایی هم برنمی‌خورد.

مطلب بی‌ربط: الآن دو تا الگو برای شاهنامه داریم: معمولی و نواری. منطق من حکم می‌کند که این‌ها کاملاً از هم جدا باشند و تا حدّ امکان هیچ مشترکاتی نداشته باشند. یعنی فهرست‌ها از الگوی خوابیده به الگوی نواری منتقل شود. (و بماند که آن فهرست‌ها نیاز به ادغام و انتقال و تمیزکاری و غیره دارند.) Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۱۷ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۳:۴۸ (UTC)پاسخ

@Salarabdolmohamadian: سلام، بله، درست است. شرمنده مدتی سرم شلوغ است و پس از آن هم درگیر گمب هستم. خدا بخواهد از اواخر زمستان می‌توانم متمرکز بر روی شاهنامه وقت بگذارم. شما هم در این مدت هرچه ایده دارید اتود زنید تا بعد از آن من عملیاتی‌شان کنم. :) با مهر و سپاس -- |کامران آزاد| ۲۶ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۶ (ایران) ‏۱۷ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۶ (UTC)پاسخ

زال و روداوه

[ویرایش]

@Salarabdolmohamadian: من چرا داستانِ زال و روداوه را در پادشاهیِ منوچهر آورده‌ام؟! در ویرایشِ خالقی مطلق که عنوانِ مجزا ندارد! من همه را بر اساسِ عنوان‌های اصلی آوردم، نمی‌دانم این یکی را چرا جدا کردم! شما می‌دانید؟ :) -- |کامران آزاد| ۷ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۱ (ایران) ‏۲۷ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۰۱ (UTC)پاسخ

کامران، تیترها را من نوشتم و رساندم به شما. از روی ویراست دوّم خالقی نوشتم. گمان نکنم اشتباه کرده باشم. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۲۷ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۰۳ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: آهان، یادم آمد. -- |کامران آزاد| ۷ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۴ (ایران) ‏۲۷ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۰۴ (UTC)پاسخ

ردهٔ آثار فارسی

[ویرایش]

@Salarabdolmohamadian: سلام، فکر کنم یک رده هم باید داشته باشیم تا الگوهای آثارِ فارسی را در بر داشته باشد. درست است؟ یعنی رده‌ای که مثلاً الگوهای شاهنامه و دیوان حافظ و... را جمع بزند. لازم است یا نیست؟ نظرتان چیست؟ -- |کامران آزاد| ۲۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۲ (ایران) ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۰۲ (UTC)پاسخ

در ویکی‌پدیای انگلیسی چنین کاری نکرده‌اند گویا . . . یعنی می‌گویید زبان فارسی همچون عنصری مشترک . . . بر اساس زبان . . . رده:الگو:کتاب‌های فارسی مثلاً . . . نمی‌دانم. ولی ایجاد کنید . . . اگر به جایی برنخورد، شاید چیزی باشد که ما باید به ویکی‌پدیای انگلیسی بیاموزیم. Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۰۷ (UTC)پاسخ
@Salarabdolmohamadian: افزودم. ببینیم مفید است یا نه. -- |کامران آزاد| ۲۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۴۵ (ایران) ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۱۵ (UTC)پاسخ
کاربر:Kamranazad، و اگر بناست برای الگوهای کتاب‌های فارسی رده داشته باشیم، چرا برای ترکی‌ها (مثل الگو:کتاب دده قورقود) و انگلیسی‌ها (مثل الگو:هملت و الگو:حکایت‌های کنتربری و الگو:موبی‌دیک) و اسپانیایی‌ها (مثل الگو:دن کیشوت) و ایتالیایی‌ها (مثل الگو:کمدی الهی) و روسی‌ها (مثل الگو:جنایت و مکافات) و عربی‌ها (مثل الگو:قرآن) و عبری‌ها و لاتینی‌ها یونانی‌ها و هندی‌ها (مثل الگو:اسفار کتاب مقدس و الگو:مهابهاراتا و الگو:ایلیاد و . . .) نه؟ Salarabdolmohamadian (بحث) ‏۱۴ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۳۳ (UTC)پاسخ
بله، این هم حرفی است حساب. خب حالا کلاً به‌نظرتان تا اینجا مفید بوده یا نه؟ ضمناً برای هزار و یک شب: از یک طرف به‌خاطرِ هزار افسان جایگاه دارد از طرفی به‌خاطرِ قاطی پاتی بودنش، هوم... نمی‌دانم. رده‌ای برای آثار با ریشهٔ مشترک چه؟ مثلاً همین هزار و یک شب یا کلیله و دمنه. -- |کامران آزاد| ۲۴ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۷ (ایران) ‏۱۴ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۷ (UTC)پاسخ
pFad - Phonifier reborn

Pfad - The Proxy pFad of © 2024 Garber Painting. All rights reserved.

Note: This service is not intended for secure transactions such as banking, social media, email, or purchasing. Use at your own risk. We assume no liability whatsoever for broken pages.


Alternative Proxies:

Alternative Proxy

pFad Proxy

pFad v3 Proxy

pFad v4 Proxy